اینهایی که جدیدآً یک تَتو با مارک سلطنتی انگلیس بروی دستشان میزنند و با تلفظ کلمات جدا جدا و کش دار ریده اند به مکتب خوش زبانان گریخته از مملکت و فرود آمده در فرنگ!(کاملا ابداعی بود!)
پسرانی که تمام سختیشان خلاصه میشود به آن دختری که هنوز چند نفری نتوانسته اند مخش را بزنند!
پسرانی که عموماً با شوخی های سک*سیِ با نمک، تو دل برو میشوند و از آخ و اوف دختر همسایه شان در سک*س گروهی با مادرشان نکات خنده دار را استخراج میکنند و برای طعمه ی بعدی میگویند!
پسرانی که عموماً در شاسی بلند های غیر چینی نمود پیدا میکنند!، این هایی که خرج یک ماه ما میشود پول آمپول های زیبایی اندامی که به خود میزنند و سه ماه ی پاییز را با تیشرت و آستین کوتاه میچرخند، چرا که خوش هیکلند!
پسرانی که از تمام خدا و پیغمبرو کتاب تنها یک جمله را استخراج میکنند، آن هم"صیغه" است! و البته که به شرایطش هم توجه ندارند!
پسرانی که آخرین حربه ی شان برای ارضای امیال جنسی برادر کوچکشان است و البته دخترانشان هم سگ های دُوِرمن را بهتر میپسندند!( آخ که نمی دانی چه کمر سفتی دارند!)
پسرانی که کاملاً اُپن مایند! در رابطه با دختران دیگر عمل میکنند و فرهنگ آزاد اندیشی و مکتب فمنیست را به اعماق ما تحت دختر مردم فرو میکنند، اما با اولین خاستگاری که برای خواهرشان می آید میشوند پیرصد سال پیش و ما با اصالتیم و از این حرف ها نداریم! بی خبر از آن تف هایی که شاه داماد قبل از آمدن اینجا نثار عقب و جلو خواهرتان کرده!
این دخترانی که هر جا عرصه را بر دادن تنگ دیدند! رجوع میکنند به استادان جوان تحصیل کرده ی تا بحال دختر نکرده! که با یک تیر دو نشان زده باشد، هم معدلشان از 17 پایین نیاید، هم با کلاس داده اند!
این دخترانی که وقتی پای حرف های گروهیشان بنشینی...
"بچه ها شوهر من مذهبیِ، انقد خوب تلمبه میزنه، از راه نیومده، یه وضو میگیره و بکن بکن!"
"شوهر منم قبل من تجربه های زیادی داشته پارمیدا جووون، اصلا سرش که میاد این لا، اووف!"
"خوشبحالتون، من که هنوز با اون دوس پسر عتیقم می لاسم!"
" فدا سرت شراره جوون، بالاخره یکی هم پیدا میشه تو رو بکنه!، فداتتت بشششم!"
...
و از قبیل این مکالماتی که ما خودمان شاهدش بودیم!
اینهایی که با هر پاییز رنگشان زرد تر از گذشته میشود...